مورد داشتیم پسره رفته خواستگاری جوراباشو پای بابای دختره دیدهاخم

*

*

*

مرد : عزیزم اگه بفهمی با صمیمی ترین دوستت رابطه دارم چیکار میکنی ؟

زن : میفهمم همجنسگرایی ....!




یعنی دمش گرم ...

:)))))))))))))

*

*

*

ابروی خر رو برداری آهو میشه ؟

نه خدایی میشه ؟

نمیشـــــــــــــــــه دیگه !




نکن برادر من نکن !!!

*

*

*

واحدهاي پولي ايران :
ريال ، تومان ، چسب زخم ، رنگارنگ ، آدامس شيک و خورده ندارم(^ــــــ^)

*

*

*

پسره تو پروفایل دختره نوشته بود :




تــــــــولدت مبــــــــــــــارک




ایشاالله 9383728978 ساله بشی




یعنی خلاقیت شماره دادنش نابودم کرده ..خنده

*

*

*

مورد داشتیم ساپورت واسه دختره گشاد بودهمردد

*

*

*

مـــــــــــــــــــورد داشتیم

طرف با دست راستش زنجیر میزده

با دست چپش اس ام اس میداده (عشقم منو دیدی ) !!!!متعجب

*

*

*

امروز توتاکسی بودم داشتم عکسای گوشیمو میدیدم
رفتم رو عکس بعدی
یارو میگه بزن عکس قبلیو من کامل ندیدم....
حریم خصوصی درحد پشم گوسفند....مهر شده

*

*

*

آرام



تاريخ : چهار شنبه 29 آبان 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

داره بارون میاد :)

خب که چی مثلا باید بگم هوای دونفره میخوام؟

نه جونم این چیزا دیگه مال من نیس:)

خیلی وقته قیده بارون و عشق و از اینجور چیزا رو زدم

نمیگم برا تو بده جونم :)

ولی حواست باشه:)

اگه میگم حواست باشه نه نصیحت میکنم نه عقده ای ام فقط....فقط میگم .....که خدا نکرده یه روزی .... اگه بارون اومد مثه من با چشمای بی احساس نگاش نکنی :)

آره جون من ;)



تاريخ : دو شنبه 27 آبان 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

سلام

خوبین؟

انقد این مدت اعصاب خوردی داشتم که دیگه نشده سر به وبلاگم بزنم

نمیدونم چرا دیگه حوصله هیچ کاری ندارم :(

از تنبلی نیست میدونم :)

از .....

ولش کن :( نگم بهتره

کاش میشد بزنی زیر همه چیو بری :(

کاش میشد بری یه جای دور :(

اصا... اصا...کاش میشد یکی باشه این کاش ها رو بش بگی:( بعد بغلت کنه بگه من همشون و برات میسازم :(

هعی بیخیال اینم زندگی ماست



تاريخ : دو شنبه 20 آبان 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

به سلامتی همه مامان بزرگا !

بقیش ادامه مطلبه رفتی نظر بدی ها خجالتی



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 5 مرداد 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

چند روز پیش تو خیابون بودم دیدم یه پرایده مث قورباغه ورجه ورجک میکرد و میرفت بعد که از اومد از کنارم رد شد فهمیدم میشه رو سیستم صوتی هم پراید بست :))
.
.
.
.
.
یه دخترای فامیلمون تا 10 سال تو سن 18 سالگی مونده بود چون هر وختی از خودش یا مامانش سنشو میپرسیدیم میگفت 18 سالمه :|
بعد که شوهر کرد یهو شد 28 سالش :|

 

بقیش تو ادامه مطلبه از دسش ندینا



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 26 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم

شب را اینجا بمانم؟ »
...
......

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به

او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.
...
شب هنگام وقتی مرد می خواست

بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از

راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی

گفتند:

« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم .

چون تو یک راهب نیستی»

مرد با نا امیدی از

آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در

مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند

لبخندبقیش تو ادامه مطلبه



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 26 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

سلااااااااااااااااااااااااااااام

خوبین؟

وای ببخشید این چند روزه نتم قطع بود

نشد مطلب بزارم

  منتظر نظرتون هستم

بابای



تاريخ : جمعه 21 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

دلتنـــــــــــــــــگی

عین آتش زیر خاکــــــستر است

گـــــــاهی فـــــــکر میکنی تمـــــــــام شده

امّـــــا یــک دفــــعه

همه ات را آتــــش مـــــــــــیزند . .

*

*

*

دلتنگ که باشی ،

آدم دیگری می‌شوی

خشن‌تر.. عصبی‌تر.. کلافه‌ تر و تلخ‌ تر

و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری

همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ،

 

 

 بقیش تو ادامه مطلبه

که دلـتنگ اش هستی...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 15 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

من در میان مردمی هستم که باورشان نمیشود تنهایــــم میگویند خوش بحالت که خوشحالی نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست برای دوست داشتن مــــــــن...



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |

عشق و آرامش

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى كه

خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌كنند و سر هم داد می‌كشند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاگردان فكرى كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از

دست می‌دهیم.
*************************
بقیش ادامه مطلبه خیلی قشنگه از دسش ندین



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 10 تير 1392 | | نویسنده : نیلوفر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.



کد موزیک